نظریه بندورا (یادگیری مشاهدهای) چهار مرحله دارد:
-
- مرحله اول توجه: که در آن یادگیرنده یا مشاهده کننده با الگو یا سرمشق که معمولاً یک انسان زنده در حال انجام عمل است توجه میکند.
- مرحله دوم به یادسپاری: که در آن یادگیرنده رفتار مورد مشاهده را به طور شناختی بازنمایی میکند. یعنی آن را به حافظه میسپارد.
۳) مرحله سوم بازآفرینی: یعنی اینکه اگر یاد گیرنده توانایی لازم را داشته باشد رفتار مورد مشاهده را تولید و اصلاح میکند.
۴) مرحله چهارم انگیزش: یعنی در شرایط مناسب انگیزشی و تشویقی، یادگیرنده رفتاری را که مشاهده کردهاست یاد گرفته است (سیف، ۱۳۸۹).
بندورا با دیدگاه هایی که به عوامل درونی مؤثر بر رفتار توجه میکنند و عوامل محیطی را نادیده می گیرند مخالفت میکند و از دیدگاه هایی که انسان را پاسخ دهنده منفعل به رویدادهای محیطی می دانند نیز انتقاد میکند. از نظر بندورا شخص، محیط و رفتار شخص بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچ کدام از این سه جزء را نمی توان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین کننده ی رفتار انسان به حساب آورد. بندورا این تعامل سه جانبه را جبر متقابل یا تعیین گری متقابل نامیده است (نقل از سیف، ۱۳۸۹).
در دیدگاه «بندورا» رشد، محصول گام های کوچک بیشماری است که هیچ تغییر سریع ناگهانی در طول زندگی در آن روی نمیدهد و به صورت مرحلهای نیست. در عین حال با توصیف مفهوم جبرگرایی تقابلی رشد فرد، یعنی یادگیری شناختی – اجتماعی او را ناشی از تعامل میان فعال بودن شخص، رفتار و محیط میداند و معتقد است که فرد تنها پاسخگوی محرک های محیطی نیست بلکه تأثیر گذارنده بر محیط نیز هست (لطفآبادی، ۱۳۸۹).
۲- ۸ نظریه های روانشناسی و روانشناسی اجتماعی
«بولبی»[۳۷] در تئوری پیوستگی خود میگوید: « کودکانی که در پرورشگاه و دور از والدین زندگی میکنند و رابطه چندانی با والدین خود نداشتهاند، از رشد اجتماعی پایینی برخوردار هستند». ویگوتسکی نیز بر این باور است که رشد شناختی کودک عمدتاًً به مردمی که در دنیای او زندگی میکنند، وابسته است. دانش ها، اندیشه ها، نگرش ها و ارزش های فرد در تعامل با دیگران تحول مییابد. از نظر ایشان با توجه به این که والدین با فرزندانشان روابط زیادی دارند، بر رشد اجتماعی آن ها نیز تأثیر فوقالعادهای دارند (سیف، ۱۳۸۹).
«کولی»[۳۸] در نظریه خود آینه سان معتقد است که رشد اجتماعی از همان ابتدای زندگی آغاز میشود. تصویر خود، در نزد کودک از خانواده سرچشمه میگیرد و در طول زندگی ضمن تماس با همبازیها و گروه همسالان رشد میکند (بروس کوئن، ۱۳۹۲). کولی، اساساً به رشد اجتماعی توجه داشت؛ یعنی کنش متقابل اجتماعی هویت افراد و مفهوم خود را شکل میدهد. وی جامعه پذیری را تلاش مشارکتی میدانست که در آن فرد در رابطه با دیگران مفهوم خود را گسترش میدهد و جامعه به عنوان دیگری عام، دوباره در ذهن خود فرد خلق میشود.
« مید » نیز میگوید که جامعه عامل اصلی در اجتماعی ساختن فرد به شمار میرود و فرد بیشتر بر اثر همکاری و تماس با افراد پیرامون خویش، خود را میشناسد و با عهده دار شدن نقش دیگران(افراد خانواده و مباشران و نزدیکان) و به طور کلی همه افراد جامعه که با آنان سروکار دارد، تصویری از خویش در ذهناش رسم میکند (گیدنز، ۱۳۹۲).
۲-۹ عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان
رشد اجتماعی در کودکان تحت تاثیر فاکتورهای زیادی چون وراثت، محیط، فرهنگ، نگرش ها و رفتار والدین، روابط با نژادها و همسالان، رفتار معلمان و برنامه های آموزشی است (سایلان[۳۹]، ۲۰۱۰). به عبارت دیگر میتوان چنین بیان کرد که: عوامل متعددی بر رشد اجتماعی کودک و نوجوان مؤثرند، که به دو دستۀ عوامل داخل خانواده و عوامل خارج از خانواده تقسیم میشوند.
۲-۹-۱عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان در داخل خانواده
در سال های نوپایی فرزندان، والدین عوامل اصلی اجتماعی شدن آن ها محسوب میشوند. آن ها با ابراز محبت، ایجاد محدودیت و آزادی برای کودک و سرکوبی رفتار غیر قابل پذیرش او، سرمشق کودک قرار میگیرند لذا فرایند اجتماعی شدن عمل میشود (طالبی مرند، ۱۳۸۵).
۲-۹-۱-۱ روابط و تعاملها در خانواده
نوع روابط میان والدین، برادرها و خواهرها و والدین و فرزندان، موقعیت فرزند در خانواده یا به عبارت بهتر، بزرگترین، میانی، کوچکترین یا یگانه فرزند عوامل مؤثری در سازگاری اجتماعی کودک هستند (احدی و بی جمال، ۱۳۷۳).
۲-۹-۱-۲ شیوه های تربیتی
مهم ترین عامل خانوادگی در تعیین شیوه رفتار اجتماعی کودک، شیوهای است که از سوی والدین برای پرورش فرزند برگزیده میشود. روش هایی که والدین برای اجتماعی کردن کودکان به کار میبرند، به شدت تحت تأثیر محله، مدرسه، خرده فرهنگ و فرهنگ گستردهتری است که خانواده در آن زندگی میکند. این روشها تحت تأثیر خصوصیات کودک نیز قرار دارند (منشی طوسی، ۱۳۸۸ ).
۲-۹-۱-۳ روابط والدین با فرزندان
به طور کلی، در تعیین کیفیت روابط والدین با فرزندان عوامل متعددی دخالت دارند: عامل فرهنگی از جمله این عوامل است. والدین در جوامع و فرهنگ های مختلف در مورد چگونگی برخورد با فرزندان و میزان توجه و محبت به آن ها نگرش های متفاوتی دارند که ریشۀ آن در باورها و عقاید آنان است. به هر حال، آن چه میتوان گفت این است که مهر و محبت برای کودک لازم است اما افراط در ابراز آن تا دورۀ نوجوانی موجب عقب ماندگی کودک در تکامل عاطفی و اجتماعی میشود واین امر سازگاری وی را با شرایط زندگی بزرگسالی مختل میسازد (منشی طوسی، ۱۳۸۸).
۲-۹-۱-۴ شخصیت پدر و مادر
عامل دیگر، شخصیت پدر و مادر است. به نظر میرسد ویژگیهای شخصیتی والدین تأثیر بسزایی بر رشد اجتماعی فرزندان داشته باشد. در شکلگیری رفتار و دیدگاههای اجتماعی کودک، جنبههای عاطفی روابط والدین و فرزندان نقش مهمی دارد. در خانواده هایی که والدین رفتارهای محبتآمیز دارند، معمولاً کودکان نیز با رفتارهای اخلاقی مثبت و احترام به دیگران و انگیزه پیشرفت رشد مییابند. تأثیر و نفوذ خانواده بر ابعاد مختلف رشد اجتماعی کودکان بیشمار است. خویشتن پنداری و احساس ارزشمندی خود در حال شکلگیری کودکان به شدت از نگرشهای اعضای خانواده به خصوص پدر و مادر نسبت به او تأثیر میپذیرد. هم چنین میزان پذیرش اجتماعی کودک از سوی همسالان و توانایی برقراری روابط صمیمانه با آن ها از محیط خانوادگی او نشأت میگیرد. اگر والدین صادقانه به کودک محبت کنند و به وی اعتماد کنند. او نیز دوست داشتن دیگران و مورد علاقۀ دیگران بودن را یاد میگیرد (محبی نورالدین وند و همکاران، ۱۳۹۰).