۱۰- تهدید و اکراه۲۲- جرایم رایانهای
۱۱- حوادث و سوانح۲۳- سایر جرایم عمومی۱۲- جرایم ضدامنیتی۲۴- مشاهدات فردی
با توجه به تعریف نیروی انتظامی از انواع جرایم، نوع جرایم مد نظر در این پژوهش در دسته مفاسد اجتماعی، سرقت و جرایم مواد مخدرقابل بررسی است . این جرایم شامل کیفقاپی، موبایل قاپی، جیببری، مزاحمت نوامیس، خرید و فروش مواد مخدر و تخریب موبلمان شهری و فضاهای عمومی میباشد.
در مصوبات نیروی انتظامی و طبقه بندیهای انجام شده، دستهبندی خاصی در ارتباط با جرایم شهری موجود نمی باشد و بر اساس اسناد و مدارک نیروی انتظامی جرایم شهری، جرایمی هستند که در سطح شهرها امکان وقوع دارند و در روستاها اتفاق نمیافتند. اما بر اساس بررسی های انجام شده در مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری سازمان شهرداری های کشور جرایم شهری تعریف خاص خود را دارند و معمولاً شامل جرایمی میشوند که در فضاهای عمومی شهر و یا مکانهایی که احتمال سرایت جرم از فضاهای عمومی به فضاهای خصوصی وجود دارد، صورت میپذیرند.
ویژگیهای دیگر جرایم شهری این است که افراد غریبه نسبت به هم به این کار مبادرت میورزند، چرا که وقتی افراد نسبت به هم شناخت حاصل کرده باشند دیگر نمی توانند در فضاهای عمومی به ارتکاب جرم بپردازند و این کار را فقط در فضاهای خصوصی و یا فضاهای خاصی انجام می دهند.
۲-۵- کانونهای جرمخیز در مناطق شهری
نظریهپردازان در شناسایی عوامل محیطی بروز جرایم دریافتهاند مکان، انسان و زمان سه عنصر اصلی مؤثر در شکل گیری رفتار مجرمانه است. بنابرین تفاوت در شرایط مکانی، زمانی و رفتاری سبب توزیع جغرافیایی متفاوت بزهکاری می شود. بررسیها نشان میدهد بزهکاران در انتخاب محل و زمان انجام رفتارهای مجرمانه خود منطقی و سنجیده عمل میکنند و تنها مکانهایی را بر میگزینند که امکان ارتکاب جرم در آن سهلتر باشد و سریعتر بتوانند از محل فرار نمایند. به بیان دیگر تمامی جرایم دارای ظرف مکانی و زمانی خاصی است که آنها را از یکدیگر متمایز میسازد. بنابرین مکان جرم از عمدهترین عناصر ارتکاب جرایم میباشد تا حدی که در مطالعات جرم شناسی به چهار عاملی کلیدی “قانون، بزهکار، بزه دیده و مکان جرم یعنی محدوده زمانی و مکانی که وقایع مجرمانه در آن اتفاق می افتد” بسیار تأکید می شود.بدین ترتیب در محدوده شهرها کانونهایی شکل میگیرد که دارای فرصتها و اهداف مجرمانه بیشتر و به تبع آن جرایم بسیار بالاتری است. بنابرین شناسایی این محدودهها و بررسی مشخصات کالبدی، خصوصیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساکنین، نوع کاربری اراضی و کارکردهای اصلی این مکانها و سعی در ایجاد تغییرات بنیادی در عوامل به وجود آورنده و تسهیل کننده فرصتهای جرم و طراحی فضاهای کالبدی مقاوم در برابر بزهکاری بیش از پیش اهمیت یافته است تا بدین وسیله امکان کنترل، پیشگیری و کاهش نرخ ناهنجاریهای شهری فراهم آید.)کلانتری،۱۳۸۶،۷۶)
۲-۵-۱- واژهشناسی و تعریف کانونهای جرمخیز
اصطلاح کانونهای جرمخیز که معنای لغوی آن به انگلیسی نقاط داغ است از علم زمین شناسی اقتباس شده است و به محلهایی اطلاق می شود که محل خروج ماگما و مواد مذاب آتشفشانی است. این واژه اولین بار توسط شرمن و برگر در سال ۱۹۸۹ و برای تحلیل مکانی بزهکاری مورد استفاده قرار گرفت(۲۷،۱۹۸۹،Sherman & Buerger). کانون جرمخیز یک مکان یا محدوده جغرافیایی است که میزان بزهکاری در آن بسیار بالا است. حدود این مکان می تواند بخشی از یک شهر، یک محله، چند خیابان مجاور هم و حتی ممکن است یک خانه یا یک مجتمع مسکونی باشد. برخی نیز در تعریف کانونهای جرمخیز آن را معادل مکانهای کوچک با تعداد جرم زیاد حداقل در یک دوره زمانی یک ساله دانسته اند (۱۹۹۸،Taylor).
سایر تعاریف کانونهای جرم خیز بدین شرح میباشند:
-
- یک ناحیه جغرافیایی که در آن وقوع بزه از حد متوسط بالاتر است. یا ناحیهای که وقوع بزهکاری در آن نسبت به توزیع جرم در کل ناحیه متراکمتر است (۲۰۰۳،Home office).
- نواحی کوچکی که در آن امکان ارتکاب جرم سهل بوده یا برخی اشکال متمرکز و مجتمع در توزیع بزهکاری یا تکرار جرم در مکان یا محدوده هایی که بزهکاری از نظر زمان و مکان در آن تجمع یابند (۱۹۹۹،Harries).
۲-۵-۲-اهمیت و علل شکل گیری کانونهای جرمخیز
از آنجا که الگوهای فضایی توزیع بزهکاری تحت تأثیر نوع کاربری اراضی و ویژگیهای کالبدی یا جمعیتی میباشد و این عوامل در شکل گیری کانونهای جرمخیز تأثیر بسزایی دارند لذا از دلایل اهمیت شناسایی کانونها این است که به کمک آن میتوان نسبت به تغییر این شرایط و ویژگیها، احیاء و طراحی مجدد فضاها اقدام نمود و از طرفی برخی موانع و شرایط بازدارنده برای ارتکاب بزهکاری را ایجاد کرد و بدین وسیله ضمن افزایش سطح امنیت اجتماعی در استفاده از امکانات و منابع صرفهجویی شده و جامعه نیز آسانتر راه سلامت را پیش خواهد گرفت.(کلانتری،۱۳۸۶،۸۷)
نظریهپردازان مختلف عوامل متعددی را در شکل گیری کانونهای جرمخیز مؤثر میدانند که در این بخش به سه دسته کلی از این عوامل اشاره خواهد شد:
- گرینبرگ و رو در سال ۱۹۸۴ سه عامل اصلی را در پیرایش کانونهای جرم خیز مؤثر دانسته اند.
الف) وجود اهداف مجرمانه: تمرکز اهداف مجرمانه در برخی مکانها بزهکاران را ترغیب به ارتکاب جرم در این محدودهها می کند. این اهداف می تواند مردم یا اشیایی باشد که معمولاً قربانی جرم میگردند.
ب) وجود بزهکارانی که دارای انگیزه، توان و مهارت کافی برای انجام عمل مجرمانه هستند.
ج) نبود مراقبت و کنترل مناسب جهت مقابله با اقدامات مجرمانه از سوی مردم و مسئولین (۵۰،۱۹۸۴،Greenberg & Rohe).
- ویزبرد و اک چهار مفهوم اساسی در شکل گیری کانونهای جرم خیز مؤثر دانسته اند.
الف) تسهیلات و امکانات مناسب بزهکاران، چون وجود مشروب فروشی، قمارخانه و برخی مجتمعهای آپارتمانی در یک محدوده جغرافیایی که باعث ترغیب و تشویق بزهکاران به انجام رفتار مجرمانه در این محدودهها می شود.
ب) ویژگیهای مکانی، وجود مشخصاتی چون دسترسی راحت، نبود گشت و نگهبان، عدم مدیریت اصولی و در کنار آن وجود برخی امکانات مجرمین را ترغیب به جنایت در برخی مکانهای خاص می نماید.
ج) اهداف مجرمانه، وجود اموال یا اشیایی که مطلوب بزهکاران است.
د) بزهکار، وجود تعداد بیشتر بزهکاران و داشتن توانایی و انگیزه کافی جهت انجام عمل مجرمانه از دیگر عوامل مؤثر شکل گیری کانونهای جرمخیز میباشد(۱۹۹۵،Eck &weisburd).
- و در آخر اسکار نیومن عوامل اصلی افزایش جرم در محلههای مسکونی را چنین بر میشمارد:
الف) بیگانگی، مردم همسایگانشان را نمیشناسند.
ب) عدم وجود نظارت، مکانهای وقوع جرم، ارتکاب جرم را به راحتی بدون آنکه مجرم دیده شود ممکن می کند.
ج) دسترس بودن راه فرار، امکان ناپدید شدن مجرمان از صحنه جرم را به سرعت ممکن می کند.
۲-۵- ۳- طراحی ایمن