۱-علامه حلّی در ارشاد ألاذهان میگوید:فامّا المسلم فلا یرث بالّسبب الفاسد و یرث بالّنسب صحیحه و فاسده فان الّشبهه کالّصحیح فی لحوق الّنسب. [۱۳۴]
علامه حلی در ارشاد بعد از بیان حکم توارث مجوس، مینویسد : بعضی از فقهای ما نسب صحیح و فاسد را در مجوس از موجبات ارث می دانند ولی در سبب فقط صحیحش موجب ارث است و برای آن چنین مثال میزند:کسی که با دختر خود ازدواج کند و از آن دختری متولد شود سپس پدر بمیرد هر دو دختر از این پدر ارث دختری میبرند(یعنی یک نسب صحیح و دیگری نسب فاسد است) سپس عبارت فوق را درباره مسلمانان مینویسد و میگوید: و امّا مسلمانان با سبب فاسد ارث نمیبرند ولی با نسبت صحیح و فاسد ارث میبرند زیرا شبهه، در الحاق نسب همانند صحیح است.
۲ – محقق در شرایع مینویسد:المسلم یرث بالّنسب الّصحیح و الفاسد لان الّشبهه کالعقد الّصحیح فی التحاق الّنسب.[۱۳۵] یعنی مسلمانان با نسب صحیح و فاسد ارث میبرند زیرا شبهه در اثبات و الحاق نسب مانند عقد صحیح است.
۳- شهید ثانی در مسالک الافهام در شرح و تفسیر عبارات فوق میگوید:مراد از نسب فاسد کودکی است که به نکاح صحیح مستند نباشد و گرنه ولد ناشی از شبهه نیز صحیح است و همه احکام نسب بر او ملحق می شود. [۱۳۶]
۴ – در کتاب الّلمعه الدّمشقیه آمده است:و لو أنکح المسلم بعض محارمه لشبهه وقع التوارث بالّنسب ایضا.[۱۳۷]
۵ – شهید ثانی در کتاب روضه در شرح و تفسیر این جمله مینویسد:فروع کثیری بر آن مترتب می شود از جمله:فلو ولد المجوسی بالنّکاح او المسلم بالشبهه من ابنته ابنتین ورثن ماله بالسویّه[۱۳۸]
اگر مجوسی به وسیله نکاح و مسلمان به سبب شبهه از دختر خود دو تا دختربیاورد هر سه دختر همه ما ترک پدر نامشروع خود را به ارث میبرند.
فروع دیگری نیز ذکر کردهاست که نیاز به نقل آن ها نیست چنان که میبینید شهید ثانی نیز مانند شهید اوّل به ارث کودک ناشی از شبه با محارم فتوی داده است.
۶ -صاحب جواهر«قده»در این خصوص میفرماید:بلا خلاف و لا اشکال.
۷ – صاحب ریاض بعد از حکم به توارث مجوس با نسب صحیح و فاسد مینویسد:و استدلّو للّتوارث بالنسب الصحیح و الفاسد بتوارث المسلمین بها حیث بقع الّشبهه و هی موجوده [۱۳۹]
از این عبارت می توان فهمید که توارث با نسب فاسد در فقه امامیه از مسلّمات است.
۸ – در تحریر الوسیله در کتاب ارث آمده است:المسلم یرث بالّنسب الّصحیح و کذا الفاسد لو کان عن شبهه فلو اعتقد انّ امّه اجنبیه فتزوّجها و اولد منها یرث الولد منها و هما منه. [۱۴۰]
یعنی مسلمانان با نسب صحیح و فاسد از یکدیگر ارث میبرند مثلاََ با مادرش به اعتقاد اینکه اجنبی است ازدواج کند و از آن کودکی به دنیا بیاورد کودک از مادر و مادر و کودک از پدر ارث میبرند.
۹- در تحریر الوسیله در کتاب حدود آمده است:اگر با محارم خود ازدواج کند مانند مادر و دایه و با آن ها نزدیکی کند در صورتی که جاهل به حکم یا موضوع باشد، حدّ بر او جاری نمی شود. [۱۴۱]
۱۰- در منهاج الصالحین آمده است:المسلم لا یرث بالّسبب الفاسد و یرث بالّنسب الفاسد ما لم یکن زنا فولد الشبهه یرث و یورث. [۱۴۲]
این عبارت نیز صراحت دارد در اینکه کودک متولد از وطی به شبهه با محارم. کودک مشروع است و احکام ولد را دارد.
۱۱- در مبانی تکمله المنهاج میفرماید:فلو عقد علی امرأه محّرمه کالأم و الاخت و زوجه الولد و نحوها جاهلا بالموضوع او الحکم فوطأها سقط عنه الحّد.[۱۴۳]
این عبارت نیز صراحت دارد که وطی به شبهه حتّی با محارم نیز زنا محسوب نمی شود و در ذیل این کلام آمده است: من دون خلاف بین الأصحاب. [۱۴۴]
از آنچه تا کنون گفته شد نتیجه می گیریم که وطی به شبهه زنا نیست خواه با محارم باشد و خواه با اجانب و بچههایی که از آن به وجود می آیند ولد زنا نیستند پس ولد شبهه از کودکان مشروع به حساب می آید.
از جمله کودکانی که در مشروع بودن آن ها اختلاف است کودکان تلقیحی و آزمایشگاهی هستند و چون اختلاف در تلقیح شدیدتر از انتقال جنین است ابتدا آن را بررسی می کنیم.
بعضی از اقسام تلقیح اشکال شرعی ندارد و بچهای که از آن به وجود می آید جزء کودکان مشروع محسوب می شود و همه آثار کودکان معمولی براو نیز مترّتب می گردد؛مانند تلقیح اسپرم شوهر به زوجه خود این قسم از تلقیح حرمتی ندارد چون دلیلی بر حرمت آن نیست؛چنان که امام خمینی (قدس سره ) در تحریر الوسیله به جواز آن فتوی داده است.[۱۴۵]
مگر آنکه مقدمات خارجی موجب حرمت آن شود مانند تماس مرد اجنبی و یا زن اجنبی.
تلقیح مصنوعی که در اینجا مورد بحث است و از جهت حکم شرعی اختلاف نظر در آن وجود دارد که اسپرم مرد اجنبی به رحم زن نامحرم بدون آمیزش تلقیح شود؛ سؤال این است آیا این قسم تلقیح اشکال شرعی دارد؟و کودک تلقیحی نامشروع است؟اکنون باید دید آیا دلیلی شرعی بر حرمت آن وجود دارد؟
کسانی که تلقیح مصنوعی را در این قسم حرام می دانند برای اثبات آن به کتاب و سنت استناد می کنند.
کتاب:«قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ» [۱۴۶] خداوند متعال به پیامبر خود فرمان میهد که به زنان مسلمان و مؤمن بگو:چشمهایتان را ببندید و فروج خود را حفظ کنید.آنان عقیده دارند که حذف متعلّق در آیه شریفه افاده عموم می کند، یعنی واجب است زنان مسلمان فروج و شرمگاه خود را از هر چیز از جمله تمامی صورتهای تلقیح حفظ نمایند.
این استدلال خالی از اشکال نیست، اولا مقصود از حفظ، تنها حفظ آن از نگاه دیگران است.شاهد این مدّعی روایت ابی بصیر از امام صادق علیه الّسلام است که فرمود:کلّ آیه فی القران فی ذکر حفظ الفروج فهی من الّزنا الا هذه الآیه فانّها من النظر. [۱۴۷] و در محکم و متشابه نیز نظیر این حدیث آمده است.[۱۴۸] و در کتاب اصول کافی. کتاب ایمان و کفر از امام صادق علیهالسلام روایت می کند:قال الأمام علیه السلام کلّ شی فی القران من حفظ الفرج فهو من الزّنا الا هذه الآیه. [۱۴۹]
یعنی آنچه در قرآن مجید در خصوص حفظ فروج آمده است، منظور حفظ کردن آن از زناست به جز این آیه که مراد از آن حفظ و پوشیدن آن از دید دیگران است.
در کتب اهل سنّت و جماعت نیز همین تفسیر به چشم میخورد در تفسیر فخر رازی از ابی العالیه نقل شده است که:کل ما فی القران من قوله«لیحفظوا فروجهم و یحفظن فروجهنّ»من الزّنا الاّ الّتی فی النّور یحفظوا فروجهم و یحفظن فروجهنّ أن لا ینظر الیها احد.[۱۵۰]
پس در بین فقها و مفسرین خاصّه و عامه این قول وجود داشته است که آیه شریفه نور دستور ستر و پوشش فروج می دهد با وجود این قراین نمیتوان گفت حذف متعلق مفید عموم است.