لکنت زبان وجلوگیری ازبیماریهای قلبی عروقی وفراترازکاربالینی اصول آن درحوزه هایی ازقبیل پزشکی کودکان،مدیریت بر استرس ،طب رفتاری،آموزش وپیری پزشکی بکاربسته می شود رفتارمحصول یادگیری است ورفتاربهنجارازطریق تقویت وتقلید آموخته می شود وفراگیران پس ازمطالعه این مقاله و بکاربردن تکنیکهای رفتاردرمانی میتوانند گام مؤثری درآرامش فکری وروحی روانی ،کاهش اضطراب و…خود داشته باشند وبه ضرورت رفتاردرمانی پی ببرند (قاسم زاده، ۱۳۷۰).
رویکرد انسان گرایی
دیدگاه انسان گرایی برروی تجربیات زمان حال و ارزش وجودی کل انسان ،خلاق بودن،آزاد بودن،و همچنین توانا بودن انسان برای حل مشکل خود تأکید میکند . دیدگاه انسان گرایی از دو دیدگاه فلسفی ریشه میگیرد :
اول روان شناسی وجودی ،که رویکردی است برای درک تجـربه های جدیدتر مشخص، وضعیتهای وجودی او و نیاز به تمرین آزادی در یک جهان پر هرج ومرج.
دوم رویکرد پدیدار شناختی است که بر تجربه های خصوصی افراد تأکید میکند . به عبارت دیگر هرفردی دارای دنیای مخصوص خود است و واقعیت برای هرفرد چیزی جزء همین دیدگاه مخصوص او نیست.
شناخت انسان سالم و به دست دادن ملاکی منطقی و علمی در این باره دغدغه دیرپای انسان بوده است. از این رو طبیعی است که تاریخ اندیشه بشری از تئوریها, آرزوها, توهمات و اسطوره هایی در این زمینه پر باشد. چنان که ادیان الهی و مکتبهای فکری, فیلسوفان, عارفان و پیشوای ان دینی و اجتماعی, هر کدام به گونه ای, این مسأله را در نظر داشته و درباره آن ها سخن گفته اند.
روان شناسان با تمام گونه گونی مکتبها و جامعه شناسان با تفاوت دیدگاه هاشان در این باره به پژوهش و نگارش پرداختهاند. به همین دلیل حتی اشاره ای کوتاه به همه دیدگاه ها نیازمند نگاشتن کتاب یا کتابهایی حجیم است, از این رو در این مقاله نمی توان انتظار تفصیل یا پردازش به همه نظریه ها را داشت و ناگزیر باید به گزینش و انتخاب رو آورد.
رویکرد درمانی راجرز
آنچه موجب شهرت راجرز شد، رویکرد درمانی وی بود که درمان متمرکز بر شخص[۳۳] نامیده میشود. فرانک برونو رویکرد درمانی راجرز را چنین تعریف میکند: «درمان متمرکز بر درمانجو (شخص) شیوهای است در یاری دادن اشخاص مبتلا به مشکلات گوناگون که درمانگر در آن، فضایی مملو از پذیرش عاطفی ایجاد میکند. این فضا توانایی درمانجو را برای بیان و کشف خود تقویت میکند. کانون توجه درمانگر خود درمانجوست نه نشانه های بیماری او هسته اصلی رویکرد درمانی راجرز غیر رهنمودی[۳۴] بودن آن است. منظور از رواندرمانی بیرهنمود[۳۵] این است که فرد مراجعه کننده بدون راهنمایی یا با حداقل راهنمایی توسط درمانجو به تعمق در درون خویش بپردازد و مسیر خودشکوفایی خویش را جستجو کند. در چنین رویکردی داوری ارزشی نسبت به فرد مراجعه کننده از سوی درمانگر انجام نمیشود و تمام تلاشها در جهت تقویت عزت نفس درمانجو انجام میشود. در واقع در نگاه راجرز مسئولیت درمان نه به عهده درمانگر بلکه به عهده خود مراجعه کننده است (شولتز،۱۳۸۶).
رویکرد شناختی
شناختدرمانگرها همراه با مراجعان، الگوهای فکری و رفتارهایی را که مانع تحقق اهداف مراجعان میشوند، تغییر میدهند. در این بین، برقراری یک رابطه درمانی توام با دلسوزی ضروری است. در شناختدرمانی توجه زیادی به جزییات و نقش تفکر در تغییرات رفتاری و عاطفی میشود. شناختدرمانگرها در تعیین هدفها به عقاید غلطی توجه میکنند که جلوی تحقق هدفهای مراجعان را میگیرند. این نکته در روشهای سنجش شناختدرمانی متجلی است. مراجعان در هنگام سنجش باید شناختها، احساسات و رفتارهای خود را زیر نظر بگیرند و ثبت نمایند. ویژگی شناختدرمانی در این است که درمانگر و مراجع با بهره گرفتن از چارچوبی که امکان بازخورد و بحث در مورد پیشرفت مراجع را میدهد، رابطه توام با همکاری برقرار میکنند.
امروزه، شناختدرمانی در زمره یکی از مرسومترین شیوه های درمانی در سطح جهان قرار گرفته است. پژوهشهای گستردهای به کمک “مؤسسه ملی سلامت فکر”در دانشگاهها و مراکز درمانی سرتاسر آمریکا صورت گرفته، ثابت کردهاست که شناختدرمانی به همان اندازه و سرعت استفاده داروهای ضدافسردگی، به درمان افسردگی کمک میکند. شناختدرمانی نه تنها تاثیر فوری دارد و افسردگی را به سرعت برطرف میکند، بلکه با کاستن از فشارهای عصبی و ایجاد امیدواری به آینده فرد را در موقعیتی قرار میدهد تا باقیمانده سالهای عمر خود را بهتر بگذراند.
یکی از اصول مهم شناختدرمانی قضیهای به ظاهر مهمل است و آن اینکه نقطه ضعفهای شما میتواند به نقاط قوت شما تبدیل گردد. نواقص شما میتواند، اگر آن ها را بپذیرید و بر آن ها گردن نهید، تبدیل به بزرگترین سرمایه های شما شود. به عبارت دیگر این نواقص و اشکالات است که به ما فرصت توجه و مراقبت میدهد. به همین دلیل است که گفته میشود اشکالات و نواقص ما میتواند منبع قدرت و قوت باشد.
درمان شناختی آرون بک
آرون بک یکی از پیشگامان درمان شناختی برای مشکلات بالینی مختلف بوده است. در این نوع مداخله از فنون شناختی و رفتاری جهت الگوی فکری مخرب استفاده می شود که مشکل یا اختلال مورد نظر را ایجاد کردهاند. برای نمونه، افسرده ها عقاید منفی و بدبینانه ای در مورد خودشان، دینا و آینده دارند. شناخت درمانی از موثرترین فنون درمان افسردگی میباشد، در ضمن شناخت درمانی برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی، خوردن، شخصیت به کار رفته است ( فیرس و ترال، ۱۳۹۰؛ جانسون و فریبورگ، (۲۰۱۵). این درمان دارای حمایت تجربی میباشد (لوپز و باسکو، ۲۰۱۵).
درمان عقلانی – هیجانی الیس
الیس پیشگام رفتار درمانی شناختی است. هدف درمان عقلانی – هیجانی، تغیر رفتار از طریق تغییر تفکر بیماران میباشد. برداشت متعارف غالبا این گونه است که رویداد ها موجب بروز مشکلات هیجانی و رفتاری میشوند. اما به نظر الیس این رویدادها نیستند که باعث رفتار سازگار یا ناسازگار میشوند بلکه تفسیر فرد از رویداد ها است که رفتارهای مذبور را ایجاد میکند. الیس در روش ABC خود میگوید :
باورهای ما (B) در مورد رویدادها یا وضعیت های فعال کننده (A) است که پیامد های © را ایجاد میکند. هدف اصلی درمان الیس مواجه کردن انسان ها با تفکر نامعقول شان است. الیس مراجعان را وا می داشت به عقلشان رجوع کنند. درمانگر نقش معلم فعال و رهنمود دهنده را بازی میکند( فیرس و ترال، ۱۳۹۰).
نظریه شناختی – هیجانی معنوی (SCET)
در دهه های اخیر بسیاری درمانگران در تلاشند که از مفاهیم دینی و معنوی در روان درمانی استفاده کنند. نظریه شناختی – هیجانی معنوی ( SCET) شکل جدیدی از نظریه های شناختی است که در آن بینش های دینی و معنوی در تبیین رفتار انسان و درمان اختلالات روانی استفاده شده است. نظریه پرداز این رویکرد درمانی رجایی میباشد ( رجایی،۲۰۱۰).
مبانی فلسفی نظریه