ب) تعریف عملیاتی: نمره ای که آزمودنی از خرده مقیاس کاهش کفایت حرفه ای در پرسشنامه فرسودگی شغلی کسب میکند دامنه این نمره از ۰تا ۳۰ میباشد.
۱-۶-۳- رضایت شغلی
الف) تعریف مفهومی: رضایت شغلی احساس مطلوب، مثبت و خوشایندی است که هر فرد از راه ارزیابی شغل خود یا تجربیات شغل خود بدان دست مییابد ( مقیمی، ۱۳۸۵).
ب) تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضرمنظور از رضایت شغلی نمره است که آزمودنی بعد از سنجش با پرسشنامه رضایت شغلی ساخته شده به وسیله کندال و هالین[۹] (۱۹۶۹) به دست می آورد. این متغیر دارای پنج بعد: ماهیت کار، رضایت از پرداخت، رضایت از سرپرست، رضایت از ارتقاء و رضایت از همکاران است.
۱-۶-۳-۱- ماهیت کار[۱۰]: یعنی تا چه اندازه خود شغل و فرصتهای شغلی امکان قبول مسئولیت را برای فرد فراهم می آورد (شفیع آبادی، ۱۳۷۱).
ماهیت کار: نمره ای که آزمودنی از خرده مقیاس ماهیت کار در پرسشنامه رضایت شغلی کسب میکند.
۱-۶-۳-۲- پرداخت (دستمزد)[۱۱]: یعنی میزان پاداش دریافتی و درجه ای از عدالت که در مقایسه با دیگران برای آن احساس می شود (شفیع آبادی، ۱۳۷۱).
رضایت از پرداخت: نمره ای که آزمودنی از خرده مقیاس رضایت از پرداخت در پرسشنامه رضایت شغلی کسب میکند.
۱-۶-۳-۳- سرپرستی[۱۲]: یعنی توانایی مافوق درارائه مساعدت های فنی و حمایت های رفتاری(شفیع آبادی، ۱۳۷۱).
رضایت از سرپرست: نمره ای که آزمودنی ازخرده مقیاس رضایت از سرپرست در پرسشنامه رضایت شغلی کسب میکند.
۱-۶-۳-۴- ترفیع[۱۳]: یعنی فرصت پیشرفت درمسیر سلسله مراتب سازمانی(شفیع آبادی، ۱۳۷۱).
رضایت از ارتقاء: نمره ای که آزمودنی ازخرده مقیاس رضایت از ارتقاء در پرسشنامه رضایت شغلی کسب میکند.
۱-۶-۳-۵- همکاران[۱۴]: یعنی تا چه اندازه همکاران از لحاظ تکنیکی و فنی مفید و از لحاظ اجتماعی حامی هستند(شفیع آبادی، ۱۳۷۱).
رضایت از همکاران: نمره ای که آزمودنی ازخرده مقیاس رضایت از همکاران در پرسشنامه رضایت شغلی کسب میکند.
فصل دوم
گستره نظری پیشینه تحقیقاتی
مقدمه:
در این فصل نظریه های مرتبط با موضوع تحقیق بررسی می شود. ابتدا به نظریه های فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی پرداخته و در ادامه نظریه های مختلف مطرح شده در مورد رضایت شغلی را می آوریم. در پایان ضمن پرداختن به پژوهش های داخلی و خارجی ، چارچوب نظری پژوهش مورد بحث قرار خواهد گرفت.
مبانی نظری
۲-۱- مفهوم فرهنگ
فرهنگ واژهای است که علمای علم اجتماع و پژوهشگران رشته مردمشناسی آن را به کار میبرند و این واژه از گسترش وسیعی برخوردار است و آنچنان مفید واقع شده که آن را در سایر علوم اجتماعی نیز به کار میبرند. فرهنگ در قالب بحث تخصصی خود در حدود اواسط قرن نوزدهم در نوشته های علمای مردمشناسی پدیدار شد و کاربرد علمی کلمۀ فرهنگ در اواخر قرن مذکور توسط تایلر (۱۹۱۷ـ۱۸۳۲) مردمشناس انگلیسی صورت گرفت.
یکی از مبانی اساسی علوم رفتاری با رشتۀ انسانشناسی آغاز میشود و یکی از رشتههای فرعی انسانشناسی، انسانشناسی فرهنگی است که با مطالعه رفتار سازمانی ارتباط نزدیک دارد. انسانشناسی فرهنگی با رفتار مکتسبه انسانها که از فرهنگ آن ها تأثیر میگیرد و نیز با فرهنگ متأثر از این رفتار سر و کار دارد. در واقع بدون فهم عمیق ارزشهای فرهنگی جامعه نمیتوان رفتار سازمانی را به درستی فهمید.
نقشی که فرهنگ در رفتار انسان ایفا میکند، یکی از مهمترین مفاهیمی است که در علوم رفتاری وجود دارد. هرچند تاکنون به طور کامل مورد ارزیابی قرار نگرفته است. فرهنگ آنچه را که انسان یاد میگیرد و نیز نحوه رفتار او را تعیین میکند(عطافر، ۱۳۷۵، ۵).
در مورد اینکه فرهنگ چگونه به وجود میآید، باید گفت که فرهنگ پدیدهای است که با توجه به خواستههای طبیعی و نیروهای اجتماعی سرچشمه میگیرد. جغرافیای منطقه، تاریخ و رویدادهای قوم، زبان و ادبیات رایج در میان مردم، دین و مذهب، اقتصاد و شیوۀ معیشت مردم در پیدایش فرهنگ اثر گذاشته و در ترکیبی سازگار با یکدیگر، مجموعهای از ارزشها و باورهای چیره را پدید میآورند که بر رفتار انسانی تأثیر میگذارد و ارتباط میان مردم را آسان میسازد(میرسپاسی و معتمد گرجی،۱۳۷۶).
به صورت خیلی کلی مفهوم فرهنگ عبارت است از، کیفیت زندگی گروهی از افراد بشر که از یک نسل به نسل دیگر انتقال پیدا میکند. به عقیدۀ ادگار شاین فرهنگ را میتوان به عنوان یک پدیده که در تمام مدت اطراف ما را احاطه کردهاست مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به نظر وی هنگامی که فردی، فرهنگی را به سازمان یا به داخل گروهی از سازمان به ارمغان میآورد میتواند به وضوح چگونگی به وجود آمدن، جای گرفتن و توسعه آن را ببیند و سرانجام آن را زیر نفوذ خود درآورده، مدیریت نماید و سپس تغییر دهد(بنیانیان، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱- تعریف فرهنگ
فرهنگ در زبان فارسی معانی مختلفی دارد که مهمترین آن ها ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، علوم، معارف و هنرهای یک جامعه است.
از دیدگاه علمی تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ ارائه گردیده که در ذیل به برخی از آن ها اشاره میشود: در فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ عبارت است از دانش، ادب، علم، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.
فرهنگ لغات وبستر، فرهنگ را مجموعهای از رفتارهای پیچیده انسانی که شامل افکار، گفتار اعمال و آثار هنری است و بر توانایی انسان برای یادگیری و انتقال به نسل دیگر تعریف میکند.
به عقیده هافستد فرهنگ عبارت است از: اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آن ها را از دیگر گروه ها مجزا میکند و در جایی دیگر، فرهنگ به صورت مجموعهای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان و ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف میشود(زارعی، ۱۳۸۶).
۲-۱-۲- ویژگیهای فرهنگ
با بررسیهای زیادی که از فرهنگهای مختلف به عمل آمده، چنین به نظر میآید که علیرغم تفاوتهای موجود، همۀ فرهنگها دارای ویژگیهایی هستند که تعدادی از آن ها را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:
۲-۱-۲-۱- انتقالپذیرى
یعنى فرهنگ فرآیندى است که از طریق آموزش از نسلى به نسل بعدى انتقال مىیابد، ادامه پیدا مىکند و دگرگون مىشود. فرهنگ با انتقال تجربه ها، الگوها و قالبهاى رفتارى را در ذهن افراد جامعه، حک مىکند و زمانى این قالبها حک شد، آثار تجربه ها، عمیق و مداوم و مستمر مىشوند. فرایند حک کردن، از طریق جامعهپذیری، فرهنگپذیرى و یادگیرى انجام مىشود(روحالامینی، ۳۰۱:۱۳۶۸).
۲-۱-۲-۲- آموختنى
فرهنگ را مىتوان به عنوان مجموع ویژگىهاى رفتارى و اکتسابى افراد یک جامعه تعریف کرد. واژه تعیینکننده در این تعریف، همان واژه اکتسابى است که فرهنگ را از رفتارى که نتیجهٔ وراثت زیستشناسى است، متمایز مىسازد(روحالامینی،۱۳۸۶: ۳۰۱).
۲-۱-۲-۳- همگانى
بدین معنى که فرهنگ دستاورد فردى نیست، بلکه مجموعهاى از افراد در پیدائى آن شریک و سهیم هستند.