جهتگیری همنوایی زیاد با ساختار خانواده هایی سنتی ارتباط دارد. یعنی، خانواده هایی که منسجم و دارای سلسلهمراتب هستند. در چنین ساختاری اعضای خانواده در مقایسه با روابط بیرون از خانواده برای روابط درون خانواده، اهمیت بیشتری قائل هستند. آن ها توقع دارند منابعی از قبیل پول، فضا و مکان در بین اعضای خانواده تقسیم شود. اعضای خانواده از یکدیگر انتظار دارند تا نسبت به علایق خانواده، علایق خود را در درجه دوم اهمیت قرار دهند. در این خانواده ها از فرزندان انتظار میرود تا مطابق با خواستههای والدین رفتار کنند و زمانی که پیامی ارائه میشود، فرزندان خانواده های با جهتگیری همنوایی زیاد بیشتر تحت تأثیر وضعیت اجتماعی منبع پیام قرار میگیرند (کوستن،۲۰۰۴).
بر عکس خانواده هایی با جهتگیری همنوایی کم به ساختار خانواده سنتی اعتقادی ندارند. آن ها معتقدند روابط بیرون از خانواده به اندازه روابط درون خانواده مهم هستند. خانواده ها بایستی رشد شخصی اعضای خانواده را تشویق کنند، حتی اگر این کار منجر به شکلگیری روابط قوی آن ها در بیرون از خانواده و تضعیف ساختار خانواده شود. این خانواده ها با استقلال اعضای خانواده بها میدهند. برای حریم شخصی ارزش قائلاند و علایق شخصی نسبت به علائق خانواده، در درجه اول اهمیت قرار دارد (فیتز پاتریک،۲۰۰۴).
۷-۴-۲ روابط والد-فرزند
مطالعات نشان دادهاند که رابطه والد-فرزند یک عامل حیاطی برای سازگاری روانشناختی فرزندان است. وقتی از رابطه والد-فرزند بحث میشود، بسیاری از مواقع تعریف رابطه والد-فرزند به روشنی ساختار داده نشده، عناصر و جنبههای روابط والد-فرزند به خوبی تعریف نشده است. هنگام بحث کردن رابطه والد-فرزند، اصطلاحاتی مانند سلامتی یا دلبستگی، پیوند (نقل از لی[۹۰]،۲۰۰۷) به کار برده میشود. مطالعات تجربی کیفیت روابط والد-فرزند را اینگونه تعریف کردهاند: احساس باز بودن میان والدین و فرزندان، درجه باز بودن، میزان ارتباط و بحث (باربر[۹۱]،۱۹۹۴؛ نقل از لی،۲۰۰۷). مشکل و تعارض درک شده میان والدین و بچه ها، احساس طرد شدن به وسیله والدین، دشمنی/پرخاشگری میان والدین و فرزندان، درجه علاقه نشان دادهشده به وسیله والدین و زمان صرف شده با والدین (لی،۲۰۰۷؛ به نقل از موسوی،۱۳۸۹).
در بسیاری از موارد، والدین و نوجوانان باورهای متناقضی در مورد هم دارند، برای مثال والدین معتقدند که بر خلاف نظر فرزندان نوجوانشان، بیش از آنچه فرزندانشان فکر میکنند، با آن ها در تعاملاند. همچنین نوجوانان معمولاً والدین خود را سهل گیر یا خودکامه میدانند، در حالی که والدین خود را وقت در و خونگرم به شمار میآورند (اصمتانا[۹۲]،۱۹۹۵). نوجوانی دوره افزایش فشار برای حل مشکل و تصمیمگیری شخص است. در طول این دوره نوجوانان باید تصمیمات مهم دوران زندگی خود را درباره شغل، سلامت، رفتارهای پرخطر و تحصیل بگیرند. عبور از این دوره میتواند برای نوجوانان و والدین آن ها دوران سختی باشد (جنکینز[۹۳]،۲۰۰۷). یکی از مشکلات در روابط خانوادگی یک طرفه بودن ارتباط و تحکم و تسلط یکی از اعضای خانواده است. باید به نوجوان اجازه داده شود تا به صورت منطقی با مسائل برخورد کند. این کار مستلزم برخورد منطقی و درست والدین با آنهاست. بدون وجود یک رابطه منطقی و درست در رفتار والدین و نوجوان، زندگی برای دو طرف تحملناپذیر و سخت خواهد شد (احمدی،۱۳۸۲).
خانواده های دارای نوجوانان با مشکلات رفتاری، مشکلات متعددی در تعاملات با یکدیگر دارند، این خانواده ها عموماً از تعاملات خوشایند و مثبت برخوردار نیستند و در ارتباط و گفتگو دچار تنش عصبی، ابهام در ارسال پیامها، گوش نکردن و قطع کردن حرف دیگران، تحقیر و سرزنش یکدیگر میشوند. برای برقراری یک ارتباط خوب باید بتوانیم مشکلات ارتباطی خانواده را حل و تضادها را برطرف کنیم. در این خانواده ها اغلب اگر یکی از افراد خانواده رفتار منفی از خود نشان دهد، افراد دیگر نیز پاسخی شبیه آن میدهند و بدین ترتیب زنجیرهای از تعاملات منفی پیشرونده آغاز میشود. مرحله اول برای بهبود تعاملات و ارتباطات در خانواده، شناسایی و توضیح ارتباطات منفی و مثبت است (امامی و محمدی،۱۳۸۳). والدین به جای اینکه درک کنند که این دوره از زندگی ۱۰ تا ۱۵ سال طول میکشد، اغلب انتظار دارند نوجوانشان یک شبه بالغ شود. معمولاً والدینی که تشخیص میدهند این انتقال احتیاج به زمان دارد، بیشتر از آنهایی که خواستار رعایت فوری قوانین هستند، میتوانند با آرامش با نوجوان خود برخورد کنند (بکتاش و همکاران،۱۳۸۴). نوجوانان معتقدند والدین وظایف بیش از اندازهای که لازم است بر آن ها تحمیل میکنند، به نظر میرسد اواخر دوران نوجوانی زمانی است که تعارضات کاهشیافته و کمتر از اوایل یا اواسط دوران نوجوانی در روابط والد-نوجوان دیده میشوند. به نظر میرسد والدین در اواسط و اواخر دوران نوجوانی کمتر کنترل گر و متعارض با نوجواناناند.
۸-۴-۲ الگوهای ارتباطی در خانواده
ارتباط روشن و مؤثر بین اعضای خانواده موجب رشد احساسات و ارزشها میشود و سنگ زیربنای خانواده سالم و موفق است. نوع نظام خانواده و الگوهای ارتباطی آن اثر مهمی بر اعضاء خانواده دارد. زیرا شخصیت، یادگیری، اعتمادبهنفس، قدرت انتخاب و تصمیمگیری منطقی افراد، همه به نوع اطلاعات و نحوه انتقال آن بین اعضای خانواده وابسته است (به نقل از خسروی،۱۳۸۹). از نظر نظریهپردازان تبادل پیام/ تعامل نگر، کل رفتار نوعی تبادل پیام است. درست همان طور که آدمی نمیتواند رفتار نکند، قادر هم نیست که تبادل پیام نداشته باشد. هر پیامی دارای یک جنبه محتوایی (گزارش) و یک جنبه ارتباطی (دستور) است. یعنی هر پیامرسانی چیزی بیش از انتقال اطلاعات است و رابطه بین پیامرسانان را نیز تعیین میکند. روابط تحت تأثیر پیامهای دستوری هستند. این پیامها برای تثبیت روابط و تعریف قواعد خانوادگی، الگوهای تنظیمکنندهای را به دست میدهند. در عمل این قواعد به حفظ تعادل خانواده میانجامند. شیوه پیامرسانی خانواده بیانگر احساس ارزش شخصی اعضای آن است. پیامرسانی بد کار یا ناکارآمد (غیرمستقیم، مبهم، ناقص، تصریح نشده، غیر دقیق، تحریفشده، نامناسب، ناهمخوان) شاخص نظام خانوادگی بدکار به شمار میآیند. هر کس وقتی تحت فشار روانی قرار دارد، در ارتباطی که با شخص دیگری برقرار میسازد به یکی از این پنج شیوه زیر پیام خود را منتقل میکند. این سبکها علاوه بر رفتار کلامی از طریق وضعیت بدنی و زبان بدن بیان میشوند.
۱-سنخ آرامکننده: اعمالی ضعیف، محتاط و متواضع دارد. موافق دیگران است، پوزش میخواهد و میکوشد باب میل دیگران باشد.
۲-سنخ سرزنشگر: بر دیگران سلطه گر میشود، دائماً از آن ها خرده میگیرد و به گونهای حقبهجانب دیگران را علامت میکند.