۲-۱-۱-۱-۳- نظریه برابری
در نظریه برابری[۲۴]، بر موضوع عدالت و انصاف در رابطه تأکید می شود. این نظریه استدلال می کند که زوجها تنها هنگامی از رابطه زناشویی خود رضایت دارند و احساس صمیمت می کنند که بازده و سودی را که از رابطه به دست آوردهاند، قابل مقایسه با بازدههایی بدانند که شریک زندگیشان به دست آورده است. به عبارت دیگر، این نظریه بر اهمیت درک زوجها از میزان دریافت تقویتهای شریک زندگی، نسبت به دریافت تقویتهای خود تأکید دارد. بر اساس نظریه برابری، زوجهایی که بازده بیشتری در رابطه به دست می آورند، به دلیل احساس گناه و زوجهایی که احساس میکنند کمتر از دیگری سود برده اند، به دلیل احساس خشم، نمیتوانند با شریک زندگیشان صمیمی شوند و تنها در صورت روابط برابر است که صمیمیت شکل می گیرد (هاتفیلد و تراپمان[۲۵]، ۱۹۸۱؛ به نقل از خمسه و حسینیان، ۱۳۸۷).
۲-۱-۱-۱-۴- نظریه تعادل شناختی
در نظریه تعادل شناختی[۲۶]، فرض بر این است که زوجها در زندگیشان به ثبات یا تعادل نیاز دارند و این تعادل بر اساس نگرشهای مثبت و یا منفی آنها نسبت به امور و پدیده ها تعریف می شود (فهر، ۱۹۹۶). در این نظریه، هنگامی که زوجها با هم هماهنگی و شباهت داشته باشند، نسبت به هم احساس صمیمیت می کنند و هنگامی که یکدیگر را دوست دارند ولی نگرشهایی مشابه به محیط و پدیده ها ندارند، عدم تعادل ایجاد می شود؛ در این حالت، یکی از آنها و یا هر دو تلاش می کنند تا احساسات خود را نسبت به دیگری و یا نسبت به امور و پدیده ها تغییر دهند، پس نیاز به تعادل، انگیزهی اصلی زوجها در رسیدن به یک رابطه صمیمانه است.
۲-۱-۱-۱-۵- نظریه های رشد و تحول
نظریه های رشد و تحول[۲۷] نیز، مانند نظریه تبادل اجتماعی، به تغییر رابطه در طی زمان توجه دارند (آلتمن و تیلر[۲۸]، ۱۹۷۳). در این نظریه بر خود افشاگری بیشتر زوجها به دنبال پیشرفت رابطه تأکید می شود و مشخصه روابط پایدار، خودافشاگری عمیقتر، و صمیمیتر شدن زوجها با یکدیگر است. در این نظریه، اعتقاد بر این است که زوجها در آغاز ارتباط با یکدیگر بیگانهاند، ولی با پیشرفت ارتباط، صمیمیتر می شوند و احساسات و افکار درونی خود را برای یکدیگر بازگو میکنند (فهر، ۱۹۹۶). نظریه رشد و تحول، همچنین با نظریهی ثبات شناختی وجوه اشتراک دارد؛ زیرا فرض بر آن است که با رشد و تحول ارتباط، یک تعادل ثابت در رابطه زوجها پدید می آید.
در پاسخ به این سوال که چرا وقتی که بازده رابطه کم است باز هم زوج ها به رابطه ادامه می دهند، نظریه های تبادل اجتماعی و نظریهی وابستگی متقابل چنین میگویند که گونه های ارتباطی دیگری در برابر رابطه کنونی زوج ها وجود ندارد. ولی نظریهی برابری، هر چند مانند نظریه های تبادل اجتماعی فرض بر آن دارد که زوجها سعی میکنند بازده رابطه خود را به حداکثر برسانند، در مورد این که بر پایه این نظریه، زوج ها ارتباط خود را با بازده شریک زندگیشان، و نه ارتباط های دیگر، مقایسه می کنند، با دیگر نظریه ها تفاوت دارد.
۲-۱-۱-۲- صمیمیت در روابط زوجها
وارینگ (۱۹۸۰؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۶) صمیمیت در روابط زوج ها را ترکیبی ازهشت عنصر زیر میداند:
-
- عاطفه[۲۹]: زوجها به چه میزان احساسات و عواطف خود را به صورتی راحت برای یکدیگر بیان می کنند.
-
- بیانگری[۳۰]: زوج ها تا چه حد افکار، عقاید و نگرشهای خود را به یکدیگر ابراز می کنند.
-
- سازگاری[۳۱]: میزان همکاری صمیمانه زوجها با هم. این که تا چه حد زوجین می توانند با آسودگی خاطر با هم همکاری کنند.
-
- همبستگی[۳۲]: میزان تعهدی که زوجین نسبت به هم احساس می کنند.
-
- رابطه جنسی[۳۳]: میزان رضایت از رابطه جنسی با همسر.
-
- حل تعارض[۳۴]: تا چه حد زوجین می توانند اختلاف نظرهای خود را با هم حل کنند.
-
- خودمختاری[۳۵]: تا چه میزان زن و شوهر برای ارتباط با اعضای خانواده و دوستان، احساس استقلال می کنند.
- هویت[۳۶]: میزان اعتماد به نفس و عزت نفس زن و شوهر و برداشتی که آنها از خود به عنوان یک خانواده کوچک دارند.
۲-۱-۱-۲-۱- انواع صمیمیت
باگاروزی (۲۰۰۱) در مدت سی سال تجربه بالینی با همسران، ۹ مؤلفه جداگانه صمیمیت که با یکدیگر ارتباط دارند را مورد شناسایی قرار داده است. این مؤلفه ها عبارتند از:
۱- صمیمیت عاطفی[۳۷]
نیاز به برقراری ارتباط و سهیم شدن در تمامی احساسات همسر، اعم از احساسات مثبت (شادی، سرخوشی، وجد و هیجان زدگی) و احساسات منفی (غمگینی، ناکامی، ترس، احساس گناه، تنهایی، کسالت، خستگی و افسردگی) را شامل می شود. برای ایجاد صمیمیت عاطفی باید موانع اندکی وجود داشته باشد تا احساسات به راحتی بتوانند در زمینه یک رابطه بیان شوند. مثلا اگر فقط به احساسات مثبت اجازه بیان داده شود یک محیط عاطفی دروغین مثبت به وجود می آید و یا اگر فقط احساسات منفی بیان شوند جو موجود باعث تیرگی و نابودی رابطه خواهد شد.گاهی همسران نمیتوانند عواطف خود را به راحتی بیان کنند، در چنین حالتی ممکن است طیف وسیعی از عواطف به صورت کامل بیان نشوند.
۲- صمیمیت روانشناختی[۳۸]
نیاز به در میان نهادن، ارتباط برقرار کردن، مشارکت و تماس با یک فرد دیگر از طریق افشای عمیق مطالب مهم و مسائل معنادار فردی در مورد خود واقعی یا درونی می باشد. نیاز فرد به بیان و در میان نهادن امیدها، رویاها، خیالپردازیها و طرح های آینده و نیز در میان گذاشتن ترسها، نگرانیها، شک و تردیدها، ناامنیها، مشکلات و تعارضات درونی با همسر، هسته اصلی صمیمیت روانشناختی را تشکیل میدهد. برای ایجاد صمیمیت روانشناختی واقعی باید در رابطه امنیت وجود داشته باشد که این حالت حاصل اعتماد بین دو طرف است. زن یا شوهر برای اینکه بتوانند موضوعات مهم درونی خود را با یکدیگر در میان بگذارند باید بدون ترس از ارزیابی شدن، مورد قضاوت قرار گرفتن، شرمنده شدن، مسخره شدن، تحقیر شدن، مورد اهانت قرار گرفتن و یا تنبیه شدن به خاطر خودافشایی های خود، احساس امنیت کنند.
۳- صمیمیت عقلانی[۳۹]