این دو عامل یعنی از یک طرف آرزوها و از طرف دیگر پیشرفت ها و موفقیت ها مورد سنجش قرار می گیرند و فاصله بین آن ها یا نسبت بین آن ها معیاری را برای روان درستی به دست میدهد.
ج) دیدگاه تأثیرات روانی اجتماعی
این دیدگاه بر عوامل روانی اجتماعی تأکید دارد و معتقد است که این عوامل بر احساس فرد از روان درستی او تأثیر میگذارد. عواملی مانند: تنیدگی، حمایت اجتماعی، کنترل شخصی(اینکه فرد احساس کند زندگی در کنترل اوست). کنترل بیرونی( اینکه فرد احساس میکند دیگران زندگی او را کنترل میکنند و عواملی مانند شانس و تصادف آن را تغییر میدهد). عملکرد فرد(اینکه فرد وظایف اجتماعی خود را چگونه انجام میدهد). ابی و اندرزو[۳۱](۱۹۸۵) در تحقیق خود نشان دادند که این عوامل میتوانند بر روان درستی افراد تأثیر بگذارند. البته روان درستی از دیدگاه های مختلفتعاریف متفاوتی دارد. بعضی معتقدند روان درستی مقابله مؤثر[۳۲] میباشد(دال و اسکوکان[۳۳]، ۱۹۹۵). بعضی دیگر روان درستی را همان سلامت جسمانی می دانند و هانسبرگ، تون و وانر، (۱۹۹۵) بر مسائل اجتماعی وسیع تری تأکید دارند(آرین، ۱۳۷۸).
۵-۲ عوامل مؤثر در شادمانی:
شادی یکی از ابعاد اصلی تجربه انسان از جمله خلق مثبت، رضایت از زندگی و شناخت هایی از قبیل خوش بینی و عزت نفس به شمار می رود. در مورد علل شادی، پژوهش های وسیعی صورت گرفته است. این پژوهش ها، تا حدودی شامل زمینه یابی های اجتماعی بزرگ می شود، گاهی کشورهای زیادی را در بر میگیرد، هم چنین دربردارنده مطالعات طولی شبه تجربی است که میتواند جهت علیت را نشان دهد. شادی، تا حدودی، به واسطه خصوصیات عینی زندگی از قبیل شغل و ازدواج ایجاد می شود، عوامل ذهنی نظیر چگونگی تصورات ما از آن شرایط، مثلاً مایسه با دیگران و انطباق نیز در ایجاد شادی نقش دارند:
۱-۵-۲ تفریح:
تفریح میتواند افراد را شاد کند و از آنجا که تفریح برخلاف ارتباطات شغل و شخصیت، حت کنترل ماست و به راحتی میتواند تغییر کند، اهمیت زیادی دارد. فایده اساسی تفریح، اثر فوری آن بر عاطفه مثبت است. در مورد انواع تفریح ها، بیشترین اثر بر شادی بستگی به ارتباطات اجتماعی دارد و تعدادی از نیازهای اجتماعی شامل نیاز برای پذیرفته شدن، ارتباط نزدیک، تسلط داشتن و قدرت و شهرت، نوع دوستی، رقابت و همکاری میباشد.
۲-۵-۲ ثروت:
وین هون[۳۴](۱۹۹۵) از بین دیگران این نظر را مطرح ساخت که پول در صورتی که بتواند نیازهای اساسی و جهانی برای غذا، سرپناه و لباس را برآورده سازد، میتواند شادی را افزایش دهد. این موضوع با یافته های به دست آمده از جوامع، مبنی بر وجود ارتباط بین رضایت و سطح درآمد در محدوده درآمدهای پایین(به جز یک افزایش کوچک برای درآمدهای خیلی زیاد)، هماهنگی دارد و این رابطه در کشورهای فقیرتر قوی تر است و در کشورهای غنی تر ضعیف تر میباشد.
۳-۵-۲ شخصیت:
تحقیقات نشان دادهاند که برون گرایی با خوشبختی و به طور خاص با عاطفه مثبت همبستگی دارد، شادی برون گرایان تا اندازه ای ناشی از لذت مقابل اجتماعی با دوستان میباشد که برون گرایان از آن لذت بیشتری میبرند، زیرا آن ها دارای مهارت های اجتماعی قوی تری میباشند که آن ها را قادر به برقراری ارتباط اجتماعی میسازد. آرگایل و لو(۱۹۹۰) یک مطالعه طولی انجام دادند و پی بردند که برون گرایی، شادی در ۵ ماه را پیشبینی میکند، البته در این میان جرئت مندی نقش واسطه داشتو جرئت مند بودن مهارتی است که طی آن فرد دیگران را با خوش رفتاری تحت تأثیر قرار میدهد(آرگایل، ترجمه گوهری و همکاران، ۱۳۸۳).
کارهای اخیر ادوینر دیدگاه وسیع تری در خصوص اینکه چرا درون گراها و برون گراها از لحاظ سبک زندگی تفاوت دارند، اما روان رنجورها و افراد باثبات این چنین نیستند برای ما فراهم آورده است. پرسش مهم در این بود که آیا تجربه عاطفه مثبت و منفی بیشتر بر شخصیت بستگی دارد یا بر وضعیت هایی که به طور اتفاقی در آن قرار میگیرد. در مورد عاطفه منفی، تأثیر فرد ۹ برابر بیش از عامل وضعیت بود. به عبارت دیگر، برخی از افراد تقریباً صرف نظر از وضعیتی که در آن قرار داشتند، دارای عاطفه منفی زیادی بودند، در حالی که برخی دیگر در وضعیت مختلف عاطفه منفی اندکی داشتند. در مورد عاطفه مثبت، عامل فرد فقط دو برابر عامل وضعیت تأثیر داشت. بنابرین، عاطفه مثبت از شخصی به شخص دیگر بسیار تفاوت دارد، تا حدی هم به وضعیتی که فرد در آن قرار میگیرد بستگی دارد. این یافته از جمله قوی ترین شواهدی هستند که نشان میدهد شادی و دو مؤلفه عمده اش؛ یعنی عاطفه مثبت و منفی بیشتر توسط شخصیت تعین میگردد تا وضعیت، خصوصاًً در مورد عاطفه منفی صحت دارد. برعکس، میزان عاطفه مثبت تا حد زیادی تحت تأثیر وضعیتی است که در آن قرار داریم. این یافته ها تلویحات مهمی را در بر دارد. اگر می خواهید شادتر شوید، می توانید توجه خود را به کاهش عاطفه منفی یا افزایش عاطفه مثبت متمرکز کنید(آیزنک، ترجمه فیروزبخت، ۱۳۷۵).
۴-۵-۲ جنسیت
معمولاً همه اعتقاد دارند زنان نسبت به مردان احساسی ترند ولی شواهد زیادی در تأیید این نظر وجود ندارد. زن ومرد از نظر شادمانی در رضایت کلی با یکدیگر متفاوت نیستند. مهم ترین تفاوت اساسی بین زن و مرد این است که زنان تغییرپذیری بیشتری دارند، یعنی هم عاطفه مثبت و هم عاطفه منفی بیشتری دارند. زنان ۵۰ درصد بیشتر از اضطراب در روان رنجوری رنج میبرند و هیجان منفی بیشتری در زندگی روزمره دارند و دو برابر مردان دچار افسردگی میشوند. نکته قابل ذکر این است که زنان جوان کمی شادتر از مردان جوان هستند ولی زنان مسن کمتر از مردان مسن شادند. فراتحصیلی از ۹۳ مطالعه که بیشتر در امریکا انجام شده بود انجام دادند(آیزنک، ترجمه فیروزبخت،۱۳۷۵).
وود و همکاران(۱۹۸۹) دریافتند که به طور متوسط زنان کمی شادتر از مردانند(کمتر از ۷ % یک انحراف استاندارد) کمی عاطفه مثبت بیشتری دارند(همان ۷% از انحراف معیار) کمی رضایت بیشتری دارند(۳%) ولی همراه با افزایش سن مردان شادتر از زنان میشوند(آرگایل، ترجمه گوهری و همکاران، ۱۳۸۳).
۵-۵-۲ سن
برخی از مطالعات، رضامندی در زمینههای مختلف را در ارتباط با سن بررسی کردهاند. برای مثال بات و بیزر(۱۹۸۷) ۱۳۸۵۸ آزمودنی را در ۱۳ کشور مورد بررسی قرار داد. یکی از نتایج چنین است: ترس از افزایش سن با سن افزایش مییابد و این منبع کاهش خوشبختی فردی است(کلماک و راف، ۱۹۸۴).
این موضوع تا اندازه ای به خاطر کاهش سلامت جسمانی، کاهش جذابیت، تنهایی و مرگ است(آرگایل، ترجمه گوهری و همکاران، ۱۳۸۳).
برای درک دقیق تر اثرات سن بر شادی باید به یاد داشته باشیم که شادی را به درستی می توان ترکیبی از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین دانست. مارجوری لونتال و همکارانش تمامی افراد هر یک از چهار گروه سنی را که از لحاظ تجارب مثبت و منفی در سطح بالا یا پایین بودند مورد سنجش قرار دادند، و سپس آن ها را در یکی از چهار طبقه جای دادند: