وینچ[۳۵۷] ( ۲۰۰۲) معتقد است که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیت موجود با وضعیت مورد انتظار است. بر اساس این تعریف رضایت زناشویی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار منطبق باشد.
رضایت زناشویی، مهم ترین و اساسی ترین عامل جهت پایداری و دوام زندگی مشترک است. درصورتیکه زوج ها بتوانند سطح رضایت را در زندگی زناشویی افزایش دهند، خانواده را از آسیب ها محفوظ می دارند. در این زمینه اسچوماچر و لئونارد[۳۵۸](۲۰۰۵) مهمترین عامل در رضایت زناشویی را انطباق بین زوجها توصیف میکنند و معتقدند که این عامل سطح رضایت زناشویی را افزایش میدهند . برادبوری و کارنی(۲۰۰۴)، رضایت زناشویی را به عنوان نگرش ها یا احساسات کلی فرد نسبت به همسر و رابطه اش تعریف میکنند. چنین تعریفی از رضایت زناشویی نشان میدهد که رضایتمندی یک مفهوم تک بعدی و مبین ارزیابی کلی فرد نسبت به همسر و رابطه اش میباشد توانایی زوج ها برای حل و فصل تعارض و مقابله با آن تعیین کننده رضایت یا عدم رضایت از رابطه زناشویی میباشد و اشتباه عمده زوج ها در این است که ایجاد رابطه مطلوب و رضایتبخش را ساده گرفته و به آن توجه لازم را مبذول نداشته اند؛ در حالی که شرایط متعددی لازمه ایجاد و تداوم رابطه مطلوب میباشد. سه شرط مهم و اجتناب ناپذیر برای رابطه رضایت بخش به قرار زیر است :
باز بودن و هم فهمی : شریک احساسات و عواطف طرف مقابل بودن.
پذیرش : دیگری را همان گونه که هست قبول کردن و از پیش داوری درباره او امتناع کردن.
توجه و عطوفت : اهمیت دادن به طرف مقابل و احساس تعهد نسبت به رفاه او.
۲-۴-۱- عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی
در طی ازدواج های طولانی مدت، سطح رضایت زناشویی ثابت نمی ماند( آماتو، جانسون و راجرز[۳۵۹] ، ۲۰۰۵) و این امر به دلیل دوران متفاوت زندگی زناشویی با خصایص مختلف هر دوره است( برادبوری و کارنی ، ۲۰۰۴).
عناصر سازگاری و هماهنگی زناشویی در چندین مداخله استاندارد به طور عملیاتی مشخص شده اند. ویژگی های زوج ها و خانواده هایی که بیشترین توجه را دریافت کردهاند، عبارت است از قوانین ارتباطی نظیر اداره و کنترل صریح یا غیرصریح آنچه که عدم توافق و تعارض به سمت آن جهت گیری شده است، روش منظم یا مغشوش که در ارتباطات به کار رفته است، رازها و موضوعاتی ممنوعی که کسی نمی تواند باز و بی پرده در مورد آن صحبت کند، ماهیت و میزان ابراز هیجان مشتمل بر محبت وعصبانیت، همبستگی و وفاداری اعضاء، ماهیت و هویت های مشترک اعضاء از یک طرف و رشد فردیت و خودمختاری آن ها، از طرف دیگرمیزانی که اعضا با احترام با یکدیگر برخورد میکنند یا یکدیگر را قبول کرده و از یکدیگر سود میبرند، توزیع قدرت و تصمیم گیری در میان اعضاء حفظ مرزهای نسلی( به عنوان مثال ایفای نقش در زندگی متناسب با سن) و موضع گیری اعضاء نسبت به توافق و عدم توافق در مورد ارزش های مهم اخلاقی، مذهبی، عقلانی، فرهنگی، مالی – حرفه ای و موضوعات فرزندپروری، همچنین آرزوها، تمرین های سلامتی، فعالیت های اوقات فراغت و سایر سیستم های عقیدتی( سادوک وسادوک[۳۶۰]، ۲۰۰۵).
۲-۴-۱-۱- ویژگیهای شخصیتی[۳۶۱]
تحقیقات نشان دادهاند افراد نه تنها تمایل دارند با کسانی ازدواج کنند که از لحاظ خصوصیات جسمانی و تواناییهای شناختی با آن ها همانند هستند بلکه ازدواج هایی از پایداری و سلامت برخوردارند که هنگام شروع زندگی مشترک، ویژگی های شخصیتی زوج ها مشابه باشند. برخی از این ویژگی ها مانند خودافشاگری[۳۶۲] و پنهان کاری[۳۶۳] با تاثیر بر روابط بین فردی، پیشبینی کننده های مهمی برای تعیین میزان احساس رضایت از ازدواج به حساب میآیند. به هر حال، ارزیابی زوج ها از ویژگی های شخصیتی یکدیگر، مبین تاثیر این خصوصیات بر میزان رضایت آنان از زندگی مشترک است( ویسمن، ابلاکر و وینستک[۳۶۴] ، ۲۰۰۴).
ساچر و فاین(۱۹۹۶) بر این باورند چهار نوع الگوی شخصیتی میتواند منجر به ناسازگاری زناشویی گردد و این چهار الگوی عبارتند از :
وجود صفات شخصیتی وسواس فکری – عملی در مرد و اختلال هیستریک در زن
وجود صفات شخصیتی پارانوئید در مرد و افسردگی در زن
وابستگی و انفعال در مرد و تسلط در زن
افسردگی در مرد و وجود صفات شخصیتی پارانوئید در زن
هرچند غالب تفاوت های شخصیتی طبیعی، به تفاوت های زیادی در رضایتمندی زناشویی منجر نمی شود، دو مورد خاص وجود دارد که مشخص شده است تاثیر زیادی بر مشکلات ارتباطی و طلاق دارند و به نوعی این مشکلات را پیشبینی میکنند. یکی ناتوانی در تنظیم عواطف منفی( عصبی بودن) و دیگری، سبک دلبستگی همراه با ناامنی. به همین ترتیب، اشنویند[۳۶۵] و گرهارد[۳۶۶](۲۰۰۲) بیان میکنند که در حالی که بررسی ها در زمینه درونگرایی[۳۶۷] و برونگرایی[۳۶۸] ، نتایج مختلفی را در پیشبینی کیفیت و دوام زناشویی به بار آورده اند، نتایج پایاتری در مورد ثبات در مقابل بی ثبات هیجانی( روان رنجور خویی[۳۶۹] ) به عنوان عامل پیشبینی کننده به دست آمده است(به نقل از ستاری، ۱۳۸۷).
۲-۴-۲-۲- نژاد و قومیت
نتایج بررسی های به عمل آمده در مورد نژاد، حاکی از پایداری بیشتر ازدواج بین هم نژادهاست. افزون براین، پژوهش ها نشان دادهاند در بین اقوام مختلف، متغیرهای تشکیل دهنده ی احساس رضایت کلی از ازدواج متفاوت است( صیادپور، ۱۳۸۳).
۲-۴-۲-۳- اعتقادات مذهبی
از دیگر عواملی که پیش از ازدواج شکل می گیرند، اعتقادات مذهبی است. تحقیقات نشان دادهاند افزایش فعالیت های مذهبی اگرچه روابط زناشویی را بهبود نمی بخشد و بر میزان شادی زناشویی، بهبود تعامل بین زوج ها، کاهش تعارض ها و مشکلات روزمره تاثیر نمی گذارد اما میتواند با افزایش تعهد اخلاقی، احتمالی توجه به طلاق را کاهش دهد( برنن[۳۷۰] ، ۲۰۰۴).
نقش مذهب احتمالا قطعی نیست زیرا به خودی خود، سیمایه های بسیاری همچون روش های زندگی، سیستم های اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره را دربر میگیرد(ترکان، کلانتری و مولوی، ۱۳۸۵).
۲-۴-۲-۴- اوقات فراغت
مشابهت علائق اوقات فراغت نیز بر میزان سازش یافتگی زناشویی مؤثر است. نیاز به داشتن اوقات فراغت یک نیاز اساسی برای عموم زوج هاست. با آنکه بسیاری از زوج ها شاکی هستند که به قدر کافی با هم وقت صرف نمی کنند اما مشکل اصلی، مدت با هم بودن نیست بلکه مسئله این است که این فرصت چگونه می گذرد. شوهران بخصوص در طبقه متوسط، بیشتر وقت خود را صرف کار و حرفه کرده و همسران خود را رها میسازند تا به تربیت فرزندان و خانه داری بسنده کنند. پرداختن زن و شوهر صرفا به این مسائل و غفلت آنان در سازمان دادن به راه و روش زندگی میتواند تهدیدهایی برای همبستگی در زندگی زناشویی به شمار آید(قربانعلی پور، فراهانی، برجعلی و مقدس، ۱۳۸۷).