۱-۷-۲ : متغیر ظرفیت جذب دانش
طبق تعریف کوهن و لونیتال[۱](۱۹۹۰) ظرفیت جذب به عنوان توانایی سازمانها در تحصیل، تحلیل و ادغام، تبدیل و استخراج دانشی یاد میشود که میتواند شایستگی شرکت را تعیین کند. در پژوهش حاضر متغیر ظرفیت جذب دانش بر اساس مؤلفه های موجود در تعریف جورج و زهرا[۲](۲۰۰۲) شامل مؤلفه های اکتساب، شبیه سازی، تبدیل و کاربرد دانش تشکیل می شود، با بهره گرفتن از سوالات پرسش نامه سنجیده خواهد شد.
۱-۷-۳ : متغیر قابلیت پاسخگویی سریع
یک سازمان با خاصیت پاسخگویی سریع بر پایه شش بعد رقابتی : قیمت، کیفیت، قابلیت اطمینان، انعطاف پذیری، زمان و خدمات قرار گرفته است(نوری، ۱۳۷۹، ص۱۲۶). برای سنجش این ابعاد از سوالات پرسشنامه سود خواهیم برد.
۱-۸) محدودیتهای تحقیق
به عنوان اولین محدودیت این پژوهش می توان به نبود داده ها و اطلاعات مربوط به متغیرهای موجود در مدل پژوهش حاضر در اطلاعات آماری کشور اشاره کرد که ما را مجبور به سنجش این متغیرها از طریق سوالات پرسشنامه نمود. این محدودیت در قالب عدم تمایل پاسخ دهنده یا عدم توانایی پاسخ دهنده در تکمیل پرسش نامه و مواردی از این دست تبلور پیدا می نمود.
همچنین جای توجه است که غیر از متغیرهای وارد شده در مدل تحقیق، عوامل دیگری نیز میتواند به عنوان عوامل توضیح دهنده میزان ظرفیت جذب دانش مطرح باشند؛ که در این پژوهش به دلیل محدویت زمانی و اجتناب از پیچیدگی مدل لحاظ نشدهاند. بدیهی است که در صورت لحاظ این متغیرها در مدل، نتایج متفاوتی از آنچه در این تحقیق مشاهده می شود، به دست خواهد آمد.
۱-۹) ساختار تحقیق
پژوهش حاضر در پنج فصل ارائه شده است. در فصل اول کلیات تحقیق توضیح داده میشود. فصل دوم به بررسی مبانی نظری و پژوهشهای داخلی و خارجی اختصاص دارد. فصل سوم به روششناسی تحقیق پرداخته و در قالب آن جامعه آماری، روش نمونهگیری، روش گردآوری داده ها و نحوه تجزیه و تحلیل آن ها تشریح میشود. در فصل چهارم داده های گردآوری شده از طریق مطالعه میدانی تجزیه و تحلیل میشود و در فصل پنجم یافته های تحقیق ارائه شده و بر اساس آن ها پیشنهادهای کاربردی و پژوهشی تحقیق بیان میشود.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
۲-۱) مقدمه
در مباحث تئوریک موجود در مدیریت، همواره مباحث مربوط به رویکرد مبتنی بر بازار و رویکرد مبتنی بر منابع از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هستند. به تبع همین پیشینه می توان گفت که پشتیبان تئوریک پژوهش حاضر دیدگاه مبتنی بر منابع میباشد؛ دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت رویکرد نوینی در مباحث نظری مدیریت استراتژیک است که مبنای تدوین استراتژیها را منابع، قابلیتها و شایستگی های محوری سازمان در نظر میگیرد. این رویکرد، عملکرد سازمان را تابعی از منابع و قابلیتها میداند و در این بین منبع دانش سازمانی یکی از مهمترین منابع قلمداد می شود که این دانش ممکن است حاصل یادگیری مبتنی بر تجربه یا به کارگیری منابع دانش خارج از مرزهای سازمانی باشد.
این پژوهش به دنبال معرفی عوامل مؤثر بر میزان ظرفیت جذب دانش سازمان و تاثیر ظرفیت جذب دانش بر قابلیت پاسخگویی سریع سازمان میباشد. به همین منظور در ابتدای این فصل به مرور و بررسی نظریه ها و دیدگاههای اندیشمندان مختلف سازمان و مدیریت میپردازیم، سپس به پژوهشهای مشابه که به شناسایی این عوامل و روابط موجود بین متغیرهای مورد بررسی پژوهش پرداختهاند، اشاره خواهیم نمود. در انتهای این فصل نیز به طور خلاصه، مطالب طبقه بندی شده و تفاوت پژوهش حاضر با سایر مطالعات انجام گرفته بیان میگردد.
۲-۲) پیشینه نظری
همان طور که اشاره شد در مباحث تئوریک موجود در مدیریت، همواره مباحث مربوط به رویکرد مبتنی بر بازار و رویکرد مبتنی بر منابع از جایگاه ویژه ای برخوردارند. مبانی تئوریک تحقیق حاضر بر اساس نگرش موجود به منشاء قابلیتهای یک سازمان یعنی رویکرد منبع- محور قرار دارد. به جهت آشنایی با دو رویکرد اصلی در حوزه مدیریت به صورت خلاصه به توضیح رویکرد مبتنی بر بازار و رویکرد مبتنی بر منابع می پردازیم.
رویکرد مبتنی بر بازار : مباحث غالب در استراتژی در طول دهه ۱۹۸۰ رویکرد نیروهای رقابتی پورتر[۳] بود. این رویکرد اساس تدوین استراتژی رقابتی را در ارتباط یک شرکت با محیط اطراف در نظر میگیرد و عامل اصلی محیط شرکت صنعت یا صنایعی است که با آن رقابت میکند. از دیدگاه پورتر در هر صنعت ماهیت رقابت به وسیله پنج عامل به شرح زیر تعیین می شود : چشم هم چشمی بین سازمانهای رقیب، توان بالقوه برای ورود رقبای جدید، توان بالقوه برای توسعه محصولات جدید، توان عرضه کنندگان مواد اولیه در چانه زدن و توان مصرف کنندگان در چانه زدن. چهارچوب پنج نیروی پورتر یک روش منظم درباره چگونگی به کارگیری نیروهای رقابتی در سطح صنعت است و مشخص کردن این موضوع که چگونه این نیروها قابلیت سودآوری یک صنعت را تعیین میکند. این چارچوب معمولاً شامل مفروضات اساسی درباره منبع رقابت و ماهیت فرایند استراتژی است(Domènec and Manuel, 2006, p 268).
رویکرد مبتنی بر منابع: این رویکرد برای اولین بار توسط پنرس (۱۹۵۹)[۴] وارد مباحث حوزه مدیریت استراتژیک گشت. رویکرد مبتنی بر منابع شرکت استدلال میکند که محیط رقابتی آنقدر نامطمئن و متلاطم است که نمی توان از آن به عنوان راهنما جهت تدوین استراتژی استفاده کرد. در مقابل آن ها پیشنهاد میکنند که یک سازمان باید کنترل بیشتری روی دارایی های داخلی خود داشته باشد و نقاط قوت و ضعف داخلی خود را به خوبی شناسایی نماید.
نقاط قوت و ضعف سازمان که به عنوان منابع ملموس و ناملموس تعریف می شود، شرکت را در جهت تولید کارا و اثربخش توانمند میسازد و باعث ایجاد مزیت رقابتی در برابر رقبا میگردد. اگر نقاط قوت شرکت به گونه ای باشد که شرکت های رقیب به راحتی نتوانند از آن ها تقلید کنند می توان گفت که شرکت مذبور دارای شایستگی های ممتاز است. برای اینکه شرکتی بتواند دارای مزیت رقابتی شود باید به گونه ای عمل کند که بتواند از وجود شایستگی های ممتاز بهره ببرد.
بارنی[۵] (۱۹۹۱) ادعا میکند که منابع مزیت زا باید دارای چهار شرط باشند : معتبر، ارزشمند، کمیاب و غیرقابل تقلید و غیرقابل معامله. در این رویکرد منابع میتوانند به عنوان تمام دارایی ها، قابلیت ها، فرایندهای سازمانی، اطلاعات و دانش و غیره که به وسیله شرکت کنترل می شود، تعریف شوند. منابعی که دارای پتانسیل مزیت رقابتی هستند باید ارزشمند و قادر به خلق ارزش باشند. همچنین منابع مذکور باید اجازه به کارگیری استراتژی هایی جهت بهبود اثربخشی و کارایی شرکت را فراهم آورند.