نتایج تحقیقات در زمینه افت تحصیلی و بزهکاری نشان میدهد که ۹۵ درصد از نوجوانان بزهکار زیر دیپلم، مدرسه را ترک کردهاند. سابقه ی اغلب بزهکاران نشان میدهد که میزان موفقیت آن ها در تحصیل، پایین بوده است و یا مردود شده اند.
ناتوانی در تحصیل، به طور مستقیم با رفتار بزهکارانه، مرتبط گردیده است. پژوهشگران معتقدند شکست تحصیلی ، بیش از متغیرهایی مانند روابط با همسالان یا پیشینه ی قومی یا نژادی، در بزهکاری نوجوانان مؤثر است. از جمله مطالعاتی که سوابق تحصیلی بزهکاران را مطالعه کرده و با غیر بزهکاران مقایسه کردهاند، به این نتیجه رسیده اند که بزهکاران، اکثراً یا بی سواد بوده و یا ناکامی در تحصیل داشته اند، بنحوی که منجر به ترک تحصیل و مشارکت آنان در فعالیت های ضد اجتماعی گردیده است. از جمله، پژوهشی در مورد ۶۰ مددجوی بزهکار پسر در زمینه مواد مخدر در کانون اصلاح و تربیت تهران نشان میدهد،
۸۷ درصد این نوجوانان ترک تحصیل داشته اند که بیشترین آن در دوران راهنمایی (۵۸ درصد) بوده است. این پژوهش نشان میدهد، ۳۳/۳۳ درصد از مدرسه اخراج شده اند و ۶۷/۶۶ درصد ترک تحصیل کردهاند . بعلاوه ۵۰ درصد این نوجوانان، از دسترسی به امکانات فرهنگی و ورزشی به کلی محروم بوده اند. ۱۷ درصد از این امکانات برخوردار بوده اند و سایرین به ندرت. [۵۴]
به عقیده پاره ای از روانشناسان ، شکستهای تحصیلی و محرومیت از تحصیل در سنین مناسب که به دلایل گوناگون انجام میگیرد، موجب یأس و بدبینی و پرخاشگری و در نهایت از جمله عوامل انحرافات
و اعمال خلاف می شود.[۵۵]
رابطه ی شکست تحصیلی عموماً در میان بزهکاران مزمن مشاهده می شود. این رابطه در نظر سنجی های بعمل آمده از زندانیان تأیید گردیده است. نظر سنجی ها نشان میدهد که قریب ۸۰ درصد از ورودی زندانهای کشور را مجرمان با تحصیلات زیر دیپلم تشکیل میدهند که قریب ۵۹ درصد آنان، بیسواد
و ابتدایی و نهضت میباشند. همچنین رابطه ی معناداری با جرم دارد، هر چه تحصیلات کمتر باشد، احتمال ارتکاب جرم بیشتر است. کودکانی که ترک تحصیل میکنند بویژه در مقاطع ابتدایی و یا اخراج از مدرسه، باعث خواهد شد این نوجوانان به جرم گرایش پیدا میکنند.
اگرچه پژوهشگران در مورد این مطلب که بین شکست تحصیلی و بزهکاری رابطه وجود دارد توافق نظر دارند، اما در مورد ماهیت و علت این رابطه، دیدگاه های مختلفی وجود دارد:
دیدگاهی که تجربه فرد در مدرسه را، علت مستقیم بزهکاری میداند. کودکانی که بعلت ناتوانی، قادر نیستند همگام با سایر همکلاسهای خود تحصیل کنند، به شدت سر خورده میشوند و در صورت طرد
از سوی معلم و سایر دانش آموزان، با این اعتقاد که از راه های متعارف هرگز به موفقیت دست نخواهند یافت به دنبال دوستان همفکر خود میگردند و به اتفاق آن ها به رفتارهای ضد اجتماعی مبادرت می ورزند. شکست تحصیلی در دوران اولیه زندگی کودک، باعث واکنش منفی از سوی اعضای خانواده، معلمین
و دوستان کودک می شود و این امر منجر به شخصیت منفی و بی کفایتی در فرد و روی آوردن بیشتر کودک
و نوجوان به سوء مصرف مواد ، رفتارهای پرخاشگرانه و بزهکاری میگردد.
شکست تحصیلی صرف نظر از علت آن، منجر به کاهش اعتماد به نفس و اختلال رفتاری میگردد که از جمله علل مهم رفتار ضد اجتماعی است. تنزل عزت نفس، سبب کاهش بیشتر اعتماد به نفس و خود انگاره پایین می شود که منجر به بزهکاری میگردد. دانش آموزان زرنگ و موفق، در مقابل دانش آموزان ضعیف، از عزت نفس و نگرش بهتری نسبت به خودشان برخوردارند. موقعیت کودکان در مدرسه تا حدود زیادی، بستگی به توانایی والدین در فراهم نمودن فرصتهای آموزشی و تامین مخارج تحصیلی آن ها دارد.
نوجوانان خانواده های فقیر، غالباً احساس میکنند که طرد شده اند و ممکناست برای افزایش اعتماد به نفس و بهبود موقعیت خود، به گروه های بزهکاری جوانان بپیوندند و با عضویت در گروه، خود را از مدرسه
و خانواده متمایز سازند. به عقیده برخی از روانشناسان، شکست تحصیلی و محرومیت از تحصیل در سنین مناسب که به دلایل گوناگون انجام میگیرد، موجب یاس و بدبینی و پرخاشگری و در نهایت از جمله عوامل انحرافات و اعمال خلاف می شود. [۵۶]
شکست تحصیلی و بزهکاری، هر دو یک علت واحد دارد و آن اینکه، بخشی از «سندروم رفتار مشکل آفرین» است . تحقیقات نشان میدهد کودکان و نوجوانان بزهکار که دارای بهره هوشی پایین میباشند یا
در مقایسه با سایر دانش آموزان، در یادگیری ناتوانی داشته باشند، این عامل تعیین کننده ی ضعف در تحصیل یا شکست تحصیلی این قبیل کودکان و سندروم رفتار مشکل آفرین است. کودکان متعلق به خانواده های از هم پاشیده، معتاد، منحرف و پرتنش، قادر به تمرکز در کلاس یا یادگیری نیستند که این امر، منجر به کم آموزی تحصیلی و نارسایی در تحصیل آنان میگردد. همچنین کودکانی که بخوبی تربیت نشده اند و خویشتن داری آنان ضعیف است این خصلت، ممکن است سبب شکست و ناکامی آنان در تحصیل گردد. در حقیقت سبک زندگی نامتعارف کودکان و نوجوانان ، گرایش آنان را به رفتارهای ضد اجتماعی تشدید میکند. در مورد علل شکست تحصیلی ، برخی علت آن را خانواده می دانند. بدون تردید کودکی که در خانواده ای با کمترین امکانات زندگی میکند و والدین، توانایی و مهارت پرورش و مراقبت از کودک یا کودکان خود را ندارند، مدرسه را با مشکلات و سطوح پایین تری از موفقیت شروع میکند. و در صورتی که شانس حمایت معلم
و اولیاء مدرسه را نیز نداشته باشد، عملکرد وی، پیوسته وخیم تر خواهد شد و خود مدرسه تا جایی که به ناکامی تحصیلی مرتبط باشد، تبدیل به نیروی فعال در جهت تولید بزهکاری می شود. اما پژوهشها نشان
میدهد نوجوانان متعلق به خانواده های مرفه در صورت شکست تحصیلی، سریع تر از نوجوانان طبقه پایین به رفتارهای غیر معقولانه ، غیر اخلاقی و بزهکارانه دست میزنند که این به دلیل انتظاراتی است که هم
از سوی خانواده، هم اولیاء مدرسه و هم خود کودک به وی تلقین شده و با شکست در تحصیل، به بیراهه کشیده میشوند. معمولاً کودکان و نوجوانان طبقه پایین که از حمایت و مراقبت والدین دلسوز یا معلم حمایتگر برخوردار باشند، تلاش میکنند تا آرزوهای بلند پروازانه خود را تحقق بخشند و غالباً در زندگی موفق میشوند. اما برخی علت شکست تحصیلی را، گروه بندی دانش آموزان می دانند، یعنی تقسیم بندی دانش آموزان به گروههای مختلف بر اساس توانایی و پیشرفت تحصیلی، که سبب میگردد دانش آموزانی که با بر چسب ناتوانی در یادگیری، یا پیش داوری و رفتار تبعیض آمیز معلم گروه بندی میشوند، عزت نفس خود را از دست بدهند که این امر غالباً منجر به شکست تحصیلی و زمینه ساز مشکلات بعدی برای این افراد میگردد.