یک طرحواره در برگیرنده مجموعهای از خاطرات، هیجانها، حسهای بدنی و ساختارهاست. ویژگی مقاوم بودن و سختجانی طرحوارهها آن ها را در صدر فهرست چالشهای کسانی میگذارد که در حرفهشان با «تغییر» سر وکار دارند (یانگ، ۱۳۸۹).
طرحواره درمانی است ابتکاری و تلفیقی که توسط یانگ و همکارانش پایهگذاری شده است او در این درمان کوشیده است تا با بهکارگیری مبانی و راهبردهای روشهای درمان شناختی – رفتاری (CBT) و مؤلفههایی از سایر نظریه ها مثل دلبستگی، روابط شیء ای، ساختارگرایی و روان تحلیلگری و تلفیق یکپارچه و منسجم آن ها با یکدیگر یک مدل درمانی جدید را برای درمان اختلالات دیرپایی مثل اختلالات شخصیت و اختلالات مزمن محور یک ارائه دهد (بک[۱]،۱۹۹۶).
سه دهه پیش بک مطرح ساخت که هرچند کاربرد اطلاعات مربوط به دوران کودکی برای درمان دوره حاد افسردگی و اضطراب لازم نیست اما برای درمان مشکلات مزمن شخصیتی ضروری به نظر میرسد.
طرحواره درمانی به درک پایه های مشکلات روانشناختی فرد در دوران کودکی، ارتباط مراجع – درمانگر و نشاندن فرمولبندی مشکل بر زمینه تاریخچه فردی گستردهتری پای میفشارد.
این درمان برای چه کسانی به کار می رود؟
وقتیکه رفتهرفته درمانگران از درمان اختلالهای محور یک مثل اضطراب به سمت کار بر روی اختلالات عمیقتر مثل اختلالات شخصیتی محور دو حرکت کردند با محدودیتهای مدل شناخت درمانگری بک رو به رو شدند. بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعهای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند درمان را متوقف میسازد؛ بنابرین یانگ تحت تأثیر ساختارگرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات شخصیتی و دیگر اختلالهای دیرپا را نشانه رفته است (بک،۱۹۹۰).
تجربه نشان است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیر از عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
۱-۱- بیان مسأله
امروزه مسئله اعتیاد به صورت یک مشکل جهانی و فراگیر درآمدهاست. آمارهای منتشرشده از سوی سازمانهای بینالمللی به ویژه سازمان بهداشت جهانی، کمیته کنترل جهانی مواد مخدر و سازمان یونسکو حاکی از مصرف فزایندهی این مواد در سطح جهان است. در مطالعات اخیر بین ۳۵ تا ۶۵ درصد بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد واجد ملاک تشخیصی اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند (کاپلان[۲]، سادوک[۳]،۲۰۰۷). بعضی موثرترین عوامل شروع اعتیاد را کنجکاوی و فشارهای اجتماعی میدانند (رحیمی،۱۳۸۱).
در پژوهشی تحت عنوان استفاده از رویکرد طرحواره محور که درمانی نوین و نویدبخش در زمینه اختلالات مزمن هم چون وابستگی به مواد و اختلال شخصیت است و از آنجایی که طرحواره درمانی خصوصاًً در زمینه وابستگی به مواد و اختلال شخصیت درمانی نوین است آشکاراست که چنین دانشی مثمر به ثمر واقع شود، زیرا روانشناسان و درمانگران را قادر به شناخت و درمان طرحوارههای ناسازگار اولیه نموده و به درمان وابستگی در این بیماری کمک خواهد کرد. مقابله مجموعهای از فعالیتها و فرآیندهای رفتاری شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است (لازاروس [۴]وفولکمن[۵] ، ۱۹۸۴ ).
طرحواره درمانی به درمانگر کمک میکند تا مشکلات مزمن و عمیق بیماران را دقیق تر تعریف کرده و آن ها را به گونهای قابلدرک سازماندهی کند. در این مدل، ردپای طرحوارهها با تأکید بر روابط بین فردی بیمار از زمان کودکی تا زمان حال دنبال میشود. با به کارگیری این مدل بیماران میتوانند مشکلات شخصیتی خود را به صورت ناهمخوان دیده و در نتیجه برای رها شدن از شر مشکلات، انگیزه بیشتری پیدا کنند. درمانگران با بهره گرفتن از راهبردهای شناختی، عاطفی، رفتاری و بین فردی، در مبارزه با طرحوارهها با بیماران همپیمان میشوند و بیماران را به شیوه همدلانه با دلایل و ضرورت تغییر روبرو میکنند (یانگ و همکاران،۲۰۰۳).
مقابله متمرکز بر هیجان مهارتی است که بر پرداختن به خود مسئله یا موقعیت تمرکز میکند مثل ارزیابی مجدد مثبت و مقابله هیجان مدار معطوف به مهار ناراحتی هیجانی بوده و به عواطفی که با آن موقعیت مرتبط است میپردازد، نه کنترل خود موقعیت مثل اجتناب از مشکل. عوامل شخصیتی و راهبردهای مقابلهای به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد و تداوم انواع گوناگون ناسازگاریها دخالت دارند. بدین منظور گروه کثیری از مطالعات در صدد روشن کردن مؤلفههای شخصیتی و راهبردهای مقابلهای در تعامل باهم در جمعیت بالینی و سالم بوده اند گاتی (۱۹۹۳). یکی از الگوها که پژوهشهای زیادی در این زمینه بر اساس آن صورت گرفته است الگوی واسطهای نام دارد. بر اساس این الگو فرض میشود که شخصیت، تعیین کننده راهبردهای مقابلهای است.
پژوهشگران اثر ویژگیهای اساسی شخصیت را بر پاسخ مقابلهای بین کردهاند: آن ها نتیجه گرفتند که پاسخهای مقابلهای در طول زمان و نسبت به انواع استرسها ثابت هستند و پیشنهاد میکنند که ویژگیهای شخصیتی اولیه سرچشمه نوع مقابله هستند (هنرپروران،۲۰۰۷).
از طرفی مقابله منفی هیجان مدار به مهار ناراحتی هیجان بوده و به عوامل عاطفی که با آن موقعیت مرتبط است میپردازد نه خود موقعیت (لازاروس وفولکمن،۱۹۸۰). افرادی که از این موقعیتهای مقابلهای استفاده میکنند به جای تمرکز بر مشکل حل آن بیشتر در پی آن هستند تا پیامدهای هیجانهای منفی عامل استرسزا را مهار کنند: این افراد تحت تأثیر این راهبرد به جای مقابله از کنار مشکلات رد میشوند (سپند هنر،۱۹۸۰). راهبردهای مقابلهای هیجان مدار در کوتاه مدت برای کاهش تنش موثراست اما در بلندمدت اثرات منفی دارند (برنفمن[۶]،۲۰۰۲). پژوهشها نشان دادهاند که مصرفکنندگان مواد نسبت به استفاده از این راهبردها آسیبپذیر هستند (کودینی، برینی،۱۹۸۹).